ظلمت آشکار
کتاب در مورد خود نویسنده است که دچار افسردگی شده و اینکه چه جور تونسته با افسردگیش کنار بیاد .در کل از اون دسته از کتابا نیست که بخواد راه خاصی برای مقابله با افسردگی بهتون نشون بده . بیشتر روایت احساسات درونی ویلیام استایرن در طول بیماری افسردگیش هست . فکر میکنم تو کل کتاب داشت سعی خودش رو میکرد به نحوی به مخاطب بفهمونه .نسبت به یه فرد افسرده باید همون حسی رو داشته باشی که نسبت به یه نفر با بیماری جسمی آشکار داری . که خب جامعه متاسفانه درست برخورد نمی کنه و توقع داره مثل یه آدم عادی بخندی و برخورد کنی !خود ویلیام استایرن در این مورد میگه((باید به رغم رنجی که مغزش را میبلعد.قیافه کسی را بگیرد که با وقایع روز مره و معاشرت با دیگران مشغول است. باید سعی کند با دیگران
خوش وبش کند. به سوال ها پاسخ دهد . اگاهانه سر بجنباندوابرو در هم بکشدوحتی-پناه بر خدا- لبخندی بزند. ولی همین تلاش برای گفتن چند کلمه حرف ساده عذابی علیم است))
به نظرم نه تنها افسردگی بلکه همه درد های روحی وروانی عذاب سختی به آدم وارد میکنه . از یه لحاظ مثل این میمونه که افتادی تو یه باتلاق . از طرف دیگه وقتی ناتوانی خودت رو در عدم رهایی میبینی .اعتماد به نفست کم کم خراب میشه و ناامیدی که انتظارش رو داشتی روز به روز وخیم تر از گذشته خودش رو نشون میده. و به دور از همه این سختی ها .درد ناک ترین قسمت این مسعله در جایی خلاصه میشه که دیگران باتلاقی که شما درش گیر افتادین اصلا نمی بینن . بیشتر مردم کسایی رو که خودکشی میکنن باز خواست میکنن.در صورتی که همون طور که بعضی از بیماری های ناعلاج به مرگ ختم میشه . گاهی برخی افسردگی ها در نوع شدیدش به خودکشی میرسه . که این قسمت از کتاب به خوبی توصیفش کرده(( رنج افسردگی شدیدبرای کسانی که به آن مبتلا نیستند کاملا تصور ناپذیر است.و در بسیاری از موارد انسان را میکشد. چون اندوه وعذاب آن را نمیشود تحمل کرد. پیش گیری از بسیاری از خودکشی ها فقط در صورتی میسر است که آگاهی عمومی نسبت به طبیعت این رنج میسر شود. عده ای از مردم از طریق گذر درمانگر زمان . ودر خیلی موارد به وسطه دارو ودرمان و بستری شدن از افسردگی جان سالم به در میبرند. که شاید تنها مهبت ان باشد.ولی آن خیل عظیم غم انگیزی که مجبورند خود را به دست نابودی بسپارند. همان قدر شایسته سرزنش اند که قربانیان سرطان لاعلاج.))
یه قسمت دیگه از کتاب به یه جمله از کامو اشاره میکنه که :فقط یک مسعله جدی فلسفی وجود داردوآن خودکشی است . قضاوت در مورد اینکه زندگی ارزش زیستن دارد یانه.برابر است با پاسخ دادن به این اساسی ترین سوال فلسفی.
در ضمن عکس رو ی کتاب ظلمت آشکار .یکی از آثار ونسان ونگوگ به اسم( شب پرستاره )است. خود ونگوگ هم افسردگی شدیدی داشت . چیزی که جالب هست در موردش موضوع بریدن گوش سمت چپش وکشیدن خودنگاره از خودش در اون وضعیته
جا داره اینجا از نویسنده های معروفی که دست به خودکشی زدن هم یادی کنیم(ارنست همینگوی-جان کندی تول-رومن گاری-ویرجینیا وولف و صادق هدایت )