۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

هنر همیشه برحق بودن

ترجمه کتابش خوب نبود ولی به قدری مطالبش برام جالب بود که اصلا  خستم نکرد ؛ این کتاب  38مورد رو ذکر میکنه که با اتکا بهش میتونید تو بحث ها نتیجه رو به سود خودتون تموم کنید (من از مورد 31 استفاده کردم در مورد کسی که همیشه وقتی تو بحث کردن کم میاورد ؛حرفش رو باممنونم تموم میکرد و اجازه نمیداد بحث به نتیجه برسه ؛درکمال ناباوری این بار مجبور به عذر خواهی شد) حالا سوالی که پیش میاد اینه چرا باید از این حقه های به ظاهر شیطانی استفاده کنیم؟پاسخی که شوپنهاور میده اینه که گاهی اوقات  حق با ماهست ولی فن بیان خوب و قوی نداریم که بتونیم این رو اثبات کنیم و بهتره بتونیم از این شیوه ها بهره ببریم 

 

  • l0vebook ..
  • دوشنبه ۹ ارديبهشت ۹۸

آیین زندگی

موضوع:کتابی برای رهایی از استرس و به دست آوردن آرامش از دست رفته ،

از خوندنش لذت بردم و احساس میکنم اگه مطالبشو بشه چن بار مرور کرد تغییر دادن سبک زندگی دور از انتظار نیس  ؛خودتون رو از خوندن این کتاب محروم نکنید ! این که در کتاب از داستان های واقعی استفاده کرده به مخاطب این حس رو میده که وقتی یه سری  آدم معمولی مثل شما تو زندگی واقعی شون تونستن این چنیین تغییراتی به وجود بیارن پس چرا شما نتونید، این آدما نه قهرمان داستان های تخیلی بودن نه از یه سیاره دیگه اومدن بلکه کسایی هستن که درکنار شما و در شرایط مشابه شما زندگی میکنن و حتی بعضی هاشونم  تو دوره ای از زندگی شون دچار افسردگی و جنون میشن وخواستن خودکشی کنن ولی با تغییر طرز فکرشون نسبت به زندگی  به موفقیت و رضایت از خود رسیدن  ؛نقطه قوت این کتاب داستان های واقعی و امیدوارکننده اش بدون غلو کردن بود با اینکه شاید نقطه ضعفی که گرفته شده قدیمی بودن این  داستان ها باشه ولی هم چنان از نظر من  تاثیرش رو بر روی مخاطب ازدست نداده؛درد هر چی باشه درده،سختی یا کشیدن رنج از زندگی یه جور تجربه مشترکه ؛حالا میخواد این داستان مربوط به صد سال پیش باشه یا زمان کنونی؛مهم اینه از واکنش دیگران نسبت به حوادث اطرافشون درس بگیریم 

  • l0vebook ..
  • پنجشنبه ۵ ارديبهشت ۹۸

راهبی که فراری اش را فروخت.

موضوع:جولین که از بهترین وکلای شهرش هست طی حادثه ای که براش پیش میاد ؛همه داراییش رو میفروشه وبه قصد یک سیر و سلوک درونی به هندوستان کوچ میکنه و بعد از سال ها به شهر خودش برمیگرده تا آیینی رو که از خردمندان اونجا یاد گرفته به اطرافیانش آموزش بده ؛این رموز و آیین  با عنوان هفت فضلیت در قالب یک سری نماد  در اول کتاب در یک داستان گنجانده شده   و ادامه کتاب به تو ضیح دادن درمورد هر یک از این نمادها و راه های دست یابی به آن سپری میشه

واما ازکتاب....

*وقتی چیزی میخواهی،فقط روی آن تمرکز کن و باتمام وجود به آن خیره شو،هیچ کس،به هدفی که نمی بیند ،نخواهد رسید.

*جان در بستر مرگ هیچ گاه آرزو نخواهی کرد که ای کاش وقت بیشتری را در محل کارم سپری میکردم.

*عاقبت دریافته ام که هر اتفاقی دلیلی دارد.هر رویداد هدفی داردودر هرشکستی درسی نهفته است.من متوجه شده ام که شکست،برای رشد تعالی وروح هرکسی،حتی حرفه ای ها،ضروری است.شکست،رشد درونی وانبوهی از هدایای مادی به همراه می آورد ،آن را همچون آموزگاری مشتاقانه بپذیر وغنیمت شمار.

*به نظر میرسد تو از عقاید شخصی خودت پر هستی وچه طور میشود چیزی درون فنجان ریخت تا وقتی اول فنجان را خالی نکرده ای؟

*نگرانی قدرت ذهن را از او سلب میکند و دیر یا زود به روح صدمه میزند.

*در یک روز عادی،یک انسان معمولی ،حدود شصت هزار اندیشه از ذهن می گذراند ،اما چیزی که مرا حیرت زده کرد این بود که95درصد این افکار ،درست همان افکار روز پیششان است.

*هیچ وقت نمی فهمند که مدیریت ذهن لازمه مدیریت زندگی است

*مهم نیس در زندگی چه اتفاقی برایت میافتد،تو به تنهایی این قدرت را داری که پاسخ خودرا نسبت به آن انتخاب کنی .اگر جستجو برای نکات مثبت را عادت خود قرار دهی،زندگی ات به سوی بالاترین سطوح پیش می رود .این از بزرگ ترین قوانین طبیعت است.

*در زندگی هیچ اشتباهی وجود ندارد،آنچه هست فقط وفقط درس است. چیزی به عنوان تجربه بد وجود ندارد فقط بخت واقبال است که پیش می آید .در مسیر کنترل و تسلط بر خویشتن و آگاهی فردی باید آموخت و پیشرفت کرد .قدرت از طریق جهد وکوشش حاصل میشود .حتی درد می تواند آموزگاری شگفت آور باشد.

*مسلما برای گذشتن از درد باید آن را تجربه کردیا آن را به گونه ای دیگر دید.چطور میشود عمق دره را ندیدو لذت در اوج قله بودن را درک کرد.

*به خاطر بیاور که قوانین طبیعت همواره تضمین کرده است که با بسته شدن یک در،در دیگری گشوده میشود.

*اول از همه اینکه با شکوه تصوراتت زندگی کن ،نه با خاطراتت.

*هر آنچه در دنیای بیرون خلق میکنید از نقشه کلی در دنیای درونتان در یک تصویر دلنشین ذهنی آغاز میشود.

*آنقدر مشغول لذت های بزرگ زندگی بودم که لذت های کوچک را از دست دادم.

*وینستون چرچیل میگوید:(هزینه رسیدن به چیز های بزرگ و ارزشمند ،مسئول بودن در برابر تک تک اندیشه هاست.)

*این خود افراد هستند که قید وبند های زندگیشان را میسازند.

*آنان که اندیشه و ذهن روشن دارند،می دانند که برداشتشان از جهان و کیفیت زندگی آن ها منحصرا به افکارشان بستگی دارد .اگر خواهان یک زندگی سرشار از آرامش و هدفمند هستید ،باید اندیشه های آرامش بخش و هدفمند داشته باشید.

*برای  رسیدن به مقصد نباید ذهنت را مشغول نتیجه کنی،در عوض باید از روند رشد و وجریان شخصی لذت ببری.باعث تعجب است که هر قدم کم تر روی نتیجه نهایی متمرکز شوی،زودتر به آن دست میابی.

((*پسر جوانی که از خانه دور شد تا نزد معلم بزرگی درس بخواند.وقتی برای اولین بارپیر خردمند را ملاقات کرد.اولین سوالش این بود؛چقدر طول میکشد تا به اندازه شما دانا شوم؟

بلافاصله جواب داد:پنج سال

خیلی زیاد است. اگر دو برابر زحمت بکشم چطور؟

دراین صورت ده سال

ده سال!خیلی زیاد است اگر تمام روز را تا خود شب درس بخوانم چطور؟

پانزده سال

پسرجواب داد:نمی فهمم هربارکه تصمیم قطعی میگیرم تا انرژی بیشتری صرف هدفم کنم.زمان بیشتری صرف میشود.چرا؟

جواب ساده است.وقتی یک چشم خود را به مقصد دوخته ای.فقط یک چشم باقی می ماند تا تورا در راه سفر هدایت کند.))

*شانس چیزی نیست مگر پیوند آمادگی و فرصت مناسب.

*زمانی که ذهن را بر یک هدف متمرکز می کنی،برکت های غیر معمول در زندگی ات پدیدار می شوند.

*بدان که هیچ چیز مثل شروع کردن با کار های کوچیک نیست.شادمانی جاوید را هم به دست می آوری .

*چیزی را که حقیقتا به آن عشق می ورزی پیدا کن.

*وقتی دریابی که کارت در این دنیا کدام است ،دنیایت جان تازه میگیرد.

*اینقدر منطقی نباش. شروع کن به انجام کارهایی که همیشه خواسته ای انجامشان بدهی.

*چطور به پله سوم خواهی رسید وقتی هنوز یک پایت رو ی پله دوم قرار دارد

*یا تو کنترل ذهنت را به دست میگیری یا ذهنت بر تو تسلط می یابد.

*جولین هیچ گاه افکار را زنده نشمرده بودم ؛اما میتوانم تاثیرشان بر عناصر دنیارا مشاهده کنم.

*از افکار کسالت بارت آگاه شو،خودآگاهی از قدم های رسیدن به تسلط بر خویشتن و آگاهی از خود است.

*ذهن هم چون باغی حاصل خیز و پربرکت است که برای آراستگی آن باید هر روز به آن رسیدگی کنی. اجازه نده علف های هرز افکار و اعمال ناخالص در باغ ذهنت ریشه بدوانند .همچون محافظی جلوی در ورودی ذهتت نگهبانی قرار بده. آن را سلامت و قوی نگهدار. در این صورت او در زندگی ات معجزه می آفریند.

*اگر حتی حتی ندانی به کدامین سو در حرکتی،چه طور خواهی فهمید که زمان رسیدنت چه وقت است؟

*موفقیت،.شادمانی همیشگی نتیجه فعالیت مداوم و پشتکار برای پیش رفتن بدون واهممه در مسیر رسیدن به اهداف زندگی است.

*بدان که لزومی ندارد حاصل کار انسان  مادی باشد

*آنچه بیش ترین اهمیت را دارد هرگز نباید قربانی چیزی بشود که اهمیت کم تری دارد.

 

  • l0vebook ..
  • پنجشنبه ۵ ارديبهشت ۹۸
_کلاهدوز میترسم دیگه نبینمت
+آلیس عزیزم
در باغ خاطره

در جایگاه رویا

اونجا جاییه که من وتو همو میبینیم
_ولی رویا واقعیت نیست
+و کی به تو میگه واقعیت چیه؟