چهل قاعده ی شمس تبریزی:
- کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آینه ای است که خود را در آن میبینیم. هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر میبری. اما اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات دروجود تو نیز فراوان است.
- پیمودن راه حق کار دل است، نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. از کسانی باش که به نفس خود آگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده میگیرند.
- قرآن را میتوان در چار سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطن بطن است. سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمی گنجد.
- صفات خدا را میتوانی در هر ذره کائنات بیابی. چون او نه در مسجد و کلیسا و صومعه،بلکه هر آن همه جا هست. همان طور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد. هر که او را بیابد، تا ابد نزدش میماند.
- کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است.ترسان و لرزان گام بر میدارد. با خودش میگوید:"مراقب باش آسیبی نبینی." اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق میگوید این است:" خودت را رها کن.بگذار برود." عقل به آسانی خراب نمی شود. عشق اما خودش را ویران میکند.گنج ها و خزانه ها هم در میان ویرانه ها یافت میشود، پس هرچه هست در دلِ خراب است."
- اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشا میگیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده.در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.
- در این زندگانی اگر تک و تنها و در گوشه ی انزوا بمانی و فقط پژواک صدای خود را بشنوی، نمیتوانی حقیقت را کشف کنی. فقط در آینه انسانی دیگر است که میتوانی خودت را کاملا ببینی.
- هیچ گاه نومید مشو. اگر همه ی درها هم به رویت بسته شوند، سر انجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده به رویت باز میکند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه های دشوار باغ های بهشتی قرار دارد. شکر کن. پس از رسیدن به خواسته ات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواسته اش محقق نشده، شکر گوید.
- صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست. به معنای آینده نگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است،به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقان خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام میکشند و هضم میکنند. و میدانند زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل بدل شود.
- به هر سو که میخواهی شرق،غرب،شمال یا جنوب برو. اما هر سفری که آغاز میکنی سیاحتی به درون خود بدان.آنکه به درون خود سفر میکند، سرانجام ارض را طی میکند.
- قابله میداند که زایمان بدون درد نمیشود. برای آنکه "تو"یی نو و تازه ظهور کند باید برای تحمل سختی ها و دردها آماده باشی.
- عشق سفر است. مسافر این سفر، چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض میشود.کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند.
- در این دنیا بیش از ستاره های آسمان مرشدنما و شیخ نما هست. مرشد حقیقی آن است که تو را به دیدن درون خودت و کشف زیبایی های باطنت رهنمون شود.نه آنکه به مریدپروری مشغول است.
- به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگیت زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیت بهتر از رویش نباشد.
- خدا هر لحظه در حال کامل کردن ماست. چه از درون و چه از بیرون. هر کدام از ما اثر هنری ناتمامی است. هر حادثه ای که تجربه میکنیم، هر مخاطره ای که پشت سر میگذاریم، برای رفع نواقصمان طرح ریزی شده است. پروردگار به کمبودهایمان جداگانه میپردازد. زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است.
- خدا بی نقص و کامل است. او را دوست داشتن آسان است. دشوار آن است که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی. فراموش نکن که انسان هرچیزی را فقط تا آن حد که دوستش دارد میتواند بشناسد. پس تا دیگری را حقیقتا در آغوش نکشی، تا آفریده را به خاطر آفریدگار دوست نداشته باشی، نه به قدر کافی ممکن است بدانی نه به قدر کافی ممکن است دوست داشته باشی.
- الودگی اصلی نه در ظاهر و بیرون، بلکه در درون و دل است. لکه ی ظاهری هر قدر هم بد به نظر بیاید، با شستن پاک میشود.با آب تمیز میآشود.تنها کثافتی که با شستن پاک نمیشود حسد و خباثت باطنی است که قلب را مثل پیه در میان میگیرد.
- تمام کائنات با همه لایه ها و با همه بغرنجی اش در درون انسان پنهان است. شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد. بلکه صدایی است در درون خودمان. در خودت به دنبال شیطان بگرد نه در بیرون و در دیگران. و فراموش نکن هرکه نفسش را بشناسد پروردگارش را شناخته است.انسانی که نه به دیگران، بلکه به خودبپردازد، سرانجام پاداشش شناخت آفریدگار است.
- اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا این ها را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند. خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل میشود.
- عاقبتمان را نمی دانیم. اندیشیدن به پایان راه کاری بیهوده است. وظیفه ی تو فقط اندیشیدن به نخستین گامی است که بر میداری. ادامه اش خود به خود می آید