فیلم خوبی بود
البته من وقتی پیش پرده شو چند وقت پیش دیدم توقع بیشتری داشتم ،ولی در کل راضی کننده بود وبه خودم نگفتم حیف وقت که براش گذاشتم
جریان فیلم درمورد مردی که 2 سال از فوت دختر 6 سالش میگذره ،وبرای سه چیز نامه مینویسه ،مرگ _عشق_زمان وتوصندوق پست میندازه ونسبت بهشون یه حالت طلب کارانه داره ،طی اتفاقی که می افته این 3 چیز در قالب انسان در کنارش ظاهر میشن وباهاش صحبت میکنن و....
من کلا دو تا نکته جالب تو این فیلم دیدم
1:همون زیبایی موازی ،شما وقتی چیزی رو از دست میدی ممکن نتونی به زیبایی های اطرافت که در حال گذر ازشما هستند توجه کنید وخب تو هر اتفاق درد ناکی که برامون میفته نباید چشمامون رو به روی خیلی چیزا ببندیم
2:از نظر روان شناسی وقتی یه شوک عصبی به آدم وارد میشه برخی خاطرات رو فراموش میکنه یا انکار میکنه وخب اینکه شخصیت اصلی مدام داشت اسم دخترش رو انکار میکرد با خاطراتی که قبلا اتفاق افتاده بود یا حتی ازدواجی که کرده بود ،برای اینکه فقط به خودش دروغ بگه اینجور چیزی اتفاق نیفتاده خیلی برام جالب بود
احساس میکنم خیلی سعی شده بود فیلم داستانش تا آخر لو نره (برعکس فیلمای ایرانی که اگه داستانیم داشته باشه همون دیقه اول شما کل داستانو حدس میزنید)
واینکه به نظرم بازی همشون مخصوصا ویل اسمیت خیلی خوب بود ولی رو نقش عشق و شاید کلماتی که میتونس ابراز کنه بیشتر باید کار میکردن
بیشتر که فکر میکنم این فیلم یه مفهوم دیگه هم میخواست برسونه ،اینکه زندگی مثل یه بازی تئاتر بزرگ میمونه که همه داریم توش بازی میکنیم اونم در نقش های مختلف وگاهی خود واقعیمون رو تو این همه نقش بازی کردنا فراموش میکنیم وتفاوت واقعیت تا خیال فقط یک قدم یشتر نیس