اوایل خود من در این رابطه فکر میکردم که به احتمال بالا خشونت فقط مخصوص افراد خاصی در جامعه است که دچار یک سری نا هنجاری های روحی و روانی هستن . اما با دیدن یک سری ازمایش های جالب که برخیش جنبه روان شناسی داشت و ادغام کردن چندین مطلب با این آزمایش ها . فکر میکنم باید یه تجدید عقیده در نظرات خودم انجام بدم اول از همه این مطلب رو با این سوالات شروع میکنم و ازشما دوست عزیز انتظار دارم در کمال صداقت به خودتون پاسخ بدید
اگر خیالتون راحت بود با انجام دادن یک کار برخلاف قانون به زندان نمی افتید . آیا از انجام دادن اون کار صرف نظر میکردید؟(از جرم کوچک مثل دزدیدن یک کالا تا کشتن کسی که ازش متنفرید)
تا چه حد قوانین یک جامعه مهر تایید کننده ای برکار های شما هستند. ؟
آیا قانون ایجاد کننده نظم در جامعه است. به همین علت بی قید و شرط از آن باید طبعیت کرد؟
آیا قانون سدی هست برای انسان تا به حقوق اطرافیان تجاوز نکند؟
اگر قانون اجازه کاری به شما بدهد که مغایرت با اصول اخلاقی وانسانی داشته باشد تا چه حد حاظر هستید بر خلاف موج شنا کنید؟
به راستی چه اتفاقی در جنگ جهانی دوم شکل گرفت که بعد از شکست آلمان نازی بیشتر مردم آن کشور ..از دور شبیه اشخاصی بودن که تازه از خواب بیدار شدن وبه فاجعه ای که هیتلر به بار آورده بود تازه آگاه شدن؟
مطمعنم اگر تا پایان این متن همراه من باشید به خیلی از نتیجه گیری های جالب و در عین حال باور نکردنی میرسید
به احتمال بالا شما اسم ران جونز دبیر تاریخ یک دبیرستان را نشنیده اید. وقتی جونز مثل همه روز های عادی در کلاس درس مشغول درس دادن بود یکی از دانش آموزانش دستش رو بلند کرد و از جونزپرسید چطور ممکن است . مردم زمان هیلتر تا قبل از سقوط نازی سلام هیتلر میدادند وبا افتخار و به صورت میلیونی در خیابان ها برای حمایت ازاو استقبال میکردن؟
آقای جونز جواب این دانش آموز رو نداد و تصمیم گرفت به صورت عملی .جواب این سوال رو بدهد . صبح روز بعد وارد کلاس شد وجملاتی از این قبیل گفت:(چه با شکوه است تماشای ورزشکاری که برای هدفش چنان تلاش میکند ودر نهایت در شکوه کامل به دستش می آورد . چه زیباست تماشای عظمت قدر ت یک نقاش در کارهایش که نتیجه یک تصمیم قاطعانه در کارش است برای به اوج رساندن هنرش..)
همه مات ومبهوت به جونز نگاه میکردن و به مرور جونز شروع به گذاشتن قوانین عجیبی کرد . از هدف کلی صحبت میکرد . ازاینکه به یه طرز خاص بر رروی صندلی بنشینید تا بهتر بتونید تمرکز کنید . از یه سلام خاصی که مخصوص کلاس تاریخ بود و درنهایت هر روز دانش آموزان کلاس تاریخ رو تشویق میکرد که شما . متمایز تز و برتر از اشخاصی هستید که در بیرون این کلاس قرار دارند چون همه یک هدف کلی را دنبال میکنید که به یک نتیجه میرسد .کم کم اسم این گروه از دانش اموزانش رو موج سوم گذاشت و طولی نکشید که یه عده در خود کلاس خبرچینی میکردن و میگفتن صرفا فلانی درصدد توطعه بر علیه گروهمون است .
یه روز جونز اشاره کرد چقدر خوب میشه این گروه رو ازمدرسه خودمون به مدارس دیگه گسترش بدیم . این جامعه نیاز به انش اموزان خاصی مثل شما داره که از ثبات و قاطعیت برخور دارند برای همین آگهی در روزنامه انتشار میده وگرد همایی تشکیل میده که در اون حدود 200 دانش اموز با لباس فرمخاص ومشخصی شرکت میکنن واز دوستانش میخواد که نقش خبرنگاران رو بازی کنن و ازبچه ها در مورد اهدافشون . سلام خاصشون وغیره سوال کنند در پایان جلسه وقتی میخواد فیلمی رو بهشون نشون بده . فقط برفک خالی بر صفحه پرو ژکتور نقش میبنده و کسی از پشت فریاد میزنه جنبشی در کار نبود
آقای جونز تصاویری از المان نازی و شست شوی مغزی مردم اون زمان نشون میده و خطاب به کسایی که در سالن حضور دارن میگه شما هم فرق چندانی با مردم اون دوره نداشتید شما خیلی راحت حاضر شدید آزادی و وفاداری به دو ستانتون رو فدای یک هدف کلی کنید برای اینکه فقط بگید شما از کسانی که بیرون این سالن هستند برترید و من مطمعننم بعد از پایان امروز تا سال ها در مورد این اتفاق حرفی بر زبان نمیاورید و واقعا هم همین طور شد دانش اموزان با چشم های اشکی سالن رو ترک کردن ..
جونز بعد این اتفاق اخراج شد ...
ادامه موضوع در پست های بعد ...