1. به هر کدام ما صفاتی جاداگانه عطا شده است. اگر خدا میخواست همه عین هم باشند، بدون شک همه را عین هم می آفرید.محترم نشمردن اختلاف ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی احترامی است نسبت به نظام مقدس خدا.
    2. عاشق حقیقی خدا وارد میخانه که بشود، آنجا برایش نمازخانه میشود. اما آدم دائم الخمر وارد نمازخانه هم که بشود، آنجا برایش میخانه میشود. در این دنیا هرکاری که بکنیم مهم نیتمان است نه صورتمان.
    3. زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی است که به امانت به ما سپرده اند. بعضی ها اسباب بازی را آن قدر جدی میگیرند که بخاطرش میگریند و پریشان میشوند. بعضی ها هم همینکه اسباب بازی را میگیرند کمی با آن بازی میکنند و بعد میشکنندش و می اندازندش دوریا زیاده بهایش میدهیم یا بهایش را نمیدانیم. از زیاده روی بپرهیز. صوفی نه افراط است میکند و نه تفریط. صوفی همیشه میانه را برمیگزیند.
    4. حال که انسان اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه ی خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد،آماج افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن رفتار کند.
    5. فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد.هرگاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هرگاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم آفتاده ایم.
    6. کائنات موجودی واحد است. همه چیز و همه کس با نخی نامرئی به هم بسته اند. مبادا آه کسی را برآوری، مبادا دیگری را بخصوص اگر از تو ضعیف تر باشد بیازاری. فراموش نکن که اندوه آدمی تنها در آنسوی دنیا ممکن است همه انسان ها را اندوهگین کند. و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.
    7. این دنیا به کوه میماند. هر فریادی که بزنی، پژواک همان را میشنوی. اگر سخنی خیر از دهانت براید، سخنی خیر پژواک می یابد. اگر سخنی شر بر زبان برانی، همان شر به سراغت می آید.
    8. گذشته مهی است که روی ذهنمان را پوشانده. آینده نیز پس پرده ی خیال است.نه آینده مان مشخص است، نه گذشته مان را میتوانیم عوض کنیم.صوفی همیشه حقیقت زمان حال را در می یابد.
    9. تقدیر:نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی.
    10. صوفی حقیقی آن است که اگر دیگران سرزنشش کنند، عیبش بجویند، بدش را بگویند، حتی به او افترا ببندند، دهانش را بسته نگه دارد و درباره کسی حتی یک کلمه حرف ناشایست نزند.
    11. برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد....
    12. همه ی پرده های میانتان را یکی یکی بردار تا بتوانی با عشقی خالص به خدا بپیوندی.قواعدی داشته باش اما از قواعدت برای راندن دیگران یا داوری درباره شان استفاده نکن.به ویژه از بت ها بپرهیز.و مراقب باش از راستی هایت بت نسازی.ایمانت بزرگ باشد اما با ایمانت در پی بزرگی نباش.
    13. در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند، تو هیچ شو. مقصدت فنا باشد.انسان باید مثل گلدان باشد. همانطور که در گلدان نه شکل ظاهر بلکه خلا درون مهم است، در انسان نیز نه ظن منیت، بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد.
    14. تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده سرگردانی درمیان موج ها و گرداب ها را رها میکند و در سرزمینی امن زندگی میکند.
    15. در این زندگی فقط با تضادهاست که میتوانیم پیش برویم.....
    16. از حیله و دسیسه نترس. اگر کسانی برایت دام بگسترانند تا صدمه ای به تو بزنند، خدا هم برای آنان دام میگسترد. چاه کن اول خودش ته چاه است.این نظام بر جزا استوار است. نه یک ذره خیر بی جزا میماند نه یک ذره شر.
    17. ساعتی دقیق تر از ساعت خدا نیست. آنقدر دقیق است که همه چیز سر موقعش اتفاق می افتد. نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر.37برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست، یک زمان مردن.
    18. برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییر دادن خودمان هیچ گاه دیر نیست. هرچند سال که داشته باشیم،هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، باز هم نو شدن ممکن است.
    19. حتی اگر نقطه ها مدام عوض شوند، کل همان است.به جای دزدی که از دنیا میرود، دزدی دیگر به دنیا می آید.جای هر انسان درستکاری را انسانی درستکار میگیرد...
    20. عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی. از تفاوت ها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا در میانش هستی، در آتشش یا بیرونش هستی،در حسترش.