۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

جنایات و مکافات



داستان دانشجوی 23 ساله ای به اسم راسکولنیکف  .که به خاطر خلا اخلاقی که در جامعه احساس میکنه . به این فکر میره که چرا خودش یه معیار اخلاقی  نسازه و برپایه اون عمل نکنه.  بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای،پیر زن رباخواری رو همراه با خواهرش که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌شن، می‌کشه و پس از قتل خودش رو ناتوان از خرج کردن پول میبینه و میره پول رو زیر یه سنگ پنهان میکنه و حتی به داخل کیفم یه نگاه نمی ندازه . از این حادثه به بعد به مرور به جنون کشیده میشه ومدام حرفا و رفتارش رو چک میکنه که جلوی کسی سوتی نده  غافل ازا ینکه جنون خودش در آخر کار دستش میده .

 

انگیزه هاش خیلی پیچیده بود .چون از روی فقر و نداری دست به قتل نزد . میخواست ببینه اون ابر انسان نیچه هست یا نه .کسی تومایه های رابین هود .یه پیرن ربا خوار که سودی برای کسی نداره فدا میشه و در نهایت با پولی که ازش به دست میاد میشه به زندگی خودش و دیگران سر وسامان بده ..

 

خونی ریخته میشه . و سودی بزرگ به بقیه میرسه. فقط نیاز به یه جسارت و شجاعت اولیه  هست  .تو بعضی قسمت های کتاب خودش رو با ناپلئون مقایسه میکنه . تو قسمت های دیگه ای از کتاب در مورد نیوتن و کپلر صحبت میکنه که این آقایان به قدر ی هدف بزرگی داشتن که  در راه رسیدن به اون هدف و کشفیاتشون  اگه 100 نفرم فدا میکردن بازم این کار ارزشش رو داشت . مردم رو به2دسته تقسیم میکنه . عادی و غیر عادی . گروه زیر دستان که همون مردم عادی هستن . یعنی آن هایی که فقط کارشان تولید مثل هست . وگروه زبردستان . یعنی آن هایی که قریحه وموهبتی دارن  در محیطی میتوانند حرف و سخن تازه ای بزنند .دسته اول بنا به فطرت محافظه کارند . حامی وضع موجودند . رام و مطیع و گوشه به فرمان اند و دوست دارند مطیع باشند . گروه دوم کسانی هستند که قانون را زیر پا میزارند . همه از دم ویرانگر و قانون شکن اند یا بسته به استعداد و قابلیتشان . گرایش های ویران گرانه دارند  و به نظرش همه رهبران و پیشوایان از عهد دقیانوس تا زمان خودش بدون استثنا مجرم بودن . دقیقا به این دلیل که قوانین مقدس و ریشه دار آبا ء و اجدادی را زیر پا گذاشتن  واگه پاش میفتاد از خون و خون ریزی و کشتار مردم بی گناهی که غیورانه از رسوم آبا ء و اجدادشان دفاع میکردند هم ابایی نداشتند . لپ کلامش هم این بود همه کسانی که حرف تازه ای داشتند فطرتا باید مجرم و خلاف کار باشند وگرنه کاری از پیش نمی بردن و در جا میزدن چون  یه جورایی باید پیرو قوانین میبودن و حد و مرز قبلی برای خودشون مشخص میکردن در این صورت نظریه جدید و یا حرف تازه ای نمی توست پا به عرصه بزاره . یه بحث دیگه که مطرح میشه اینه که پس عذاب و جدان نمی گیرن ؟

که جوابش رو این طور میده  که به شرطی برای تحقق آمالش مطلقا ضرورت داشته باشه و خیر و صلاح بشیریت هم هم به تحقق این آمال بستگی داشته باشه. اگه وجدان شما اشتباهی رو حس نکنه پس در نتیجه عذابی در کارنیس . در ثانی تو یه قسمت دیگه از حرفاش میگه خب اگه برای قربانیاشون عذاب وجدان دارن بهتره بکشن. روح های عمیق و حساس همیشه رنج بزرگی رو با خودشون به همراه میبرن .یه قسمت از کتاب رو واقعا دوست داشتم مخصوصا جایی که به معشوقه اش میگه من یه شپش رو کشتم . و در ادامه حرفاش به این نتیجه میرسه که خودشم در واقع همون شپشه که از کشتن این جور موجودات نفرت انگیزی دچار جنون شده .

کتاب خوبی بود من  هنوز بعد خوندنش بعضی شبا بهش فکر میکنم .خیلی پیچیده بود . در ثانی اگه قرار باشه در خلا اخلاقی موجود هر کسی یه نظریه بسازه و شروع کنه به عمل کردن بهش نتیجش میشه درست شدن یه سری گروهک که به اسم  حقی که از اول خلقت و جود نداشته به جون هم میفتن . در واقع تعادل این دنیا درسرشت ناعادلانه و پر از دردش هست و شما چه جز دسته اول باشید و چه جز دسته دوم. نتیجه تغییری نمی کنه


  • l0vebook ..
  • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

ناتور دشت




یه رمان نوجوان پسند دیگه


داستان در مورد هولدن کالفید 17 سالس که چند درس نمره قبولی نمیاره . وقراره از مدرسه شبانه روزی اخراجش کنن ولی به دلایلی که در ادامه داستان براش پیش میاد . یک شب تصمیم میگیره قبل از اینکه نامه اخراج شدنش به دست خانوادش برسه .مدرسه رو ترک کنه و بره  چند روز برای خودش یه  چرخی بزنه  ..

اگه به صورت کلی نگاه کنیم ممکنه  همه چی خیلی ساده به نظر برسه . ولی ازش یه سری چیزا میشه بیرون کشید .شخصیت هولدن خیلی جالب بود . تقریبا به هر چیزی که نگاه  میکرد موجب افسردگیش میشد .اینکه همه سعی میکنند احساسات واقعی خودشون رو مخفی کنند. وهر کسی زور میزنه برای اینکه خودش نباشه  تا مورد قبول دیگران باشه و وقتی  میخوای خودت باشی از جامعه طردت میکنن . به عبارتی هولدن از اون دسته از آدما بود که نمی تونست هم رنگ جماعت بشه برای همین این باعث میشد بیشتر آدما ی اطرافشو چاچول باز ببینه . خندم میگره یه عده این کتابو خونده بودن میگفتن جریان داستان در مورد یه نوجون لات هست در صورتی که به نظرم بیش از حد روح لطیفی داشت که  فساد جامعه و فقر روش اینقدر فشار میاورد .


  • l0vebook ..
  • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

&&

بی شمار  ستاره تابناک  در فضای بیکران  ،که چندین کره فروزان به گرد آن در گردشند،با مرکزی داغ وپرحرارت که پوسته ای سر د وسخت احاطه شان کرده و لایه ای کپک بر روی آن پوسته ،زندگی وموجودات آگاهی به وجود آورده ،این است حقیقت دنیا.

 روان درمانی شوپنهاور-اروین یالوم

  • l0vebook ..
  • يكشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۷
_کلاهدوز میترسم دیگه نبینمت
+آلیس عزیزم
در باغ خاطره

در جایگاه رویا

اونجا جاییه که من وتو همو میبینیم
_ولی رویا واقعیت نیست
+و کی به تو میگه واقعیت چیه؟