...

یک شب با خدای شان حرف زدم. گفتم «سلام! چرا هیچ وقت نمی گویی اگر فقط یک بار دیگر انسانی یک انسان دیگر را عذاب دهد همه چیز را تمام می کنم؟ چرا هیچ وقت نمی گویی اگر یک نفر دیگر زاری کند چون انسان دیگری پایش را روی گلویش گذاشته، دو شاخه را از برق می کشم؟ امیدوارم این ها را بگویی، سر حرفت بایستی. قانون سه بار ارتکاب جرم مساوی است با مرگ، تنها چیزی است که باعث می شود آدمیان رفتارشان را اصلاح کنند. خداوندا، الان وقت سخت گیری است. ارفاق فایده ندارد. سیل های مبهم و رانش های غیر شفاف دیگر پاسخگو نیستند.

تحمل صفر

سه جرم اخراج

                                                                                           جزاز کل/استیو تولتز

  • l0vebook ..
  • سه شنبه ۲۸ آبان ۹۸

No body gets out alive

life is highway

 and its mighty fuking long

its full of twists and turns

So you know

some shits gonna go wrong 

you can slip 

you can slide

you can run

but you cant hide

Nobody gets out alive

  • l0vebook ..
  • سه شنبه ۹ مرداد ۹۷

&&

وقتی به ریزه کاری های زندگی می نگریم،همه چیز چقدر مضحک به نظر می آید،مثل قطره آبی که زیر میکروسکوپ بگذاریم، یک قطره واحد مملو است از موجودات ذره بینی وتک یاخته ای،چقدر به جنب وجوش مشتاقانه ی این موجودات وستیزشان با یک دیگر می خندیم این فعالیت وحشتناک چه آن جا وچه در مدت زمان کوتاه زندگی بشری ،وضعیتی مضحک پدید می آورد

روان درمانی شوپنهاور -اروین یالوم

  • l0vebook ..
  • سه شنبه ۹ مرداد ۹۷

&&

بی شمار  ستاره تابناک  در فضای بیکران  ،که چندین کره فروزان به گرد آن در گردشند،با مرکزی داغ وپرحرارت که پوسته ای سر د وسخت احاطه شان کرده و لایه ای کپک بر روی آن پوسته ،زندگی وموجودات آگاهی به وجود آورده ،این است حقیقت دنیا.

 روان درمانی شوپنهاور-اروین یالوم

  • l0vebook ..
  • يكشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۷

***



چه لزومی دارد برای اجزای زندگی گریه کنیم

وقتی کل زندگی گریه دارد

وزمان چه ظالمانه می تازد ؛وقتی در طلب آن هستی مضایقه میکند وآنگاه که نیاز نداری فراوان می شود*


  • l0vebook ..
  • جمعه ۱۳ مرداد ۹۶

پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

این کتابم خیلی شانسی پیداش کردم ، در کل خوندنش بیشتر از پنج دقیقه  طول نمی کشه  چون همش تصویره ، تصاویرش خیلی برام جالب بود ، کسی که این کتابو نوشته مهارت خاصی تو نویسندگی نداره چون از همون اول کتاب شما فقط مکالمه ای که بین یه اژدها و پاندا جریان داره رو می خونید که به صورت اتفاقی با هم دارن  سفر می کنن و بیشتر حرفایی که بین شون رد و بدل میشه توش یه پیام اخلاقی هست  .خوندنش حس خوبی به ادم میده 

 

*اژدهای کوچک پرسید : چه جوری به رفتن  ادامه می دهی ؟

پاندای بزرگ گفت :گاهی حتی یه قدم خیلی کوچیک بهتر از اینه که اصلا قدمی برنداری.

*اژدهای کوچیک گفت :من کم آوردم 

پاندای بزرگ گفت : عیبی نداره ،فردا دوباره سعی می کنیم 

 

*اژدهای کوچک پرسید ،فکر های بد باعث می شن من آدم بدی بشم ،؟پاندای بزرگ گفت:نه موج ها اقیانوس نیستن،فکر ها هم ذهن نیستن 

*پاندای بزرگ گفت:زیبایی همه جا هست ولی گاهی دیدنش سخته .

*من اعتقاد دارم که در هر لحظه از روز می توانیم رها کنیم و دوباره شروع کنیم .

*حتی درخت آسیب دیده هم می تواند زیبا ترین شکوفه ها را بدهد .

*اشتباه های تو تلاشت رو نشون میده پس تسلیم نشو

*اگه بعضی ها ازمن یا کارهام خوششون نیاد چی؟تو باید راه خودت را بروی ،بهتره اون هارو ازدست بدی تا خودت رو .

*طبیعت با پاییز بهمون نشون میده که رها کردن چقدر میتونه زیبا باشه 

*روزهایی هست که بلند شدن خودش پیروزی است

*الان اصلا وقت ندارم که گل ها رو ببینم /درست به همین خاطر باید آن هارو ببینی ، شاید فردا دیگه نباشن .

*گوش دادن مهم ترین کاری است که می توانی برای کسی بکنی 

*گاهی فکر میکنم اون قدر که باید خوب نیستم/درخت گیلاس خودش رو با درخت های دیگه مقایسه نمی کنه ، فقط شکوفه میده 

*بهترین چیزی که با چای می چسبه یه دوست خوبه 

*چه حیف که خیلی وقت پیش این درخت رو نکاشتیم . تصور کن الان چقدر بزرگ شده بود / الان که داریم می کاریمش همین مهمه .

*از همه سخت تر مهربون بودن با خودمونه 

*ممکن شکست بخوری ، ولی اگه از ترس امتحانش کنی ، قطعا شکست خوردی .

*وقتی چای می نوشی....چای بنوش .

اگه امتخان نکنی ،هیچ وقت نمی فهمی می تونی پرواز کنی یا نه 

*رها کن وگرنه کشانده می شوی 

  • l0vebook ..
  • شنبه ۲۴ ارديبهشت ۰۱

آرامش خود را دریابید

 

 

 

کتاب خوبی بود ، اولش یه مقدار توضیح علمی در مورد مغز و ذهن انسان و خطاهای شناختی که ممکن صورت بگیره میده ولی در ادامه در مورد مفاهیم مهم زندگی مثل بخشش ، هدف از زندگی و رضایت شغلی و غیره حرف میزنه . درسته که در مورد همه چی کلی حرف میزنه ولی خوندنش خالی از لطف نیست تا چند روز خوندنش آدمو شارژ می کنه . جمله هایی که به نظرم جالب بودم  نوشتم :) 

*مغز و ذهن شما سخت تلاش می کنند تا شمارا گرفتار استرس کنند . مغز شما طوری سازماندهی شده تا شما را از لحظه حال دور کرده و به حالت عادی ذهن که سرگردانی و آشفتگی است ، ببرد . ذهن شما این توانایی ذاتی و خدادادی را دارد تا خطرات و کاستی ها را تشخیص دهد که این امر در زندگی گذشته ی انسان که پر از مخاطرات بود. امری طبیعی و غریزی بوده است 

 

هیچ کس نمی تواند درون شما تنش ایجاد کند . فقط خود شما هستید که با نحوه تحلیل زندگی و دنیا ی خودتان این کار را انجام می دهید .

استرس ناشی از آن است که می خواهیم با شرایط موجود مقابله کنیم .

برای اینکه شخصیت دلخواه خودتان را بسازید هیچ گاه دیر نیست .:))))

مغز انسان با بتن ساخته نشده است ، بلکه بسیار شبیه خمیر نرم می باشد ، لذا هر بار که تجربه ای نو و ایده ای جدید کسب می کنید ،ساختار مغز شما تغییر می کند .

سعادت ما بیشتر منوط به چیزی است که در سر داریم، نه آنچه در جیب داریم .

وقتی تلاش می کنیم تا لحظه ی حال را بهتر کنیم ، متوجه نمی شویم هم اکنون چقدر لحظه خوبی است .

سه گرایش و تمایل ذهن یعنی اعتیاد به رفتار های ناسالم ،نادیده گرفتن لحظه حال و جست و جوی خوشبختی در آینده ،لذت از زندگی را به عقب می راند .

سه عامل بر ذهن ما تاثیر می گذارند و باعث واکنش غیر منطقی ذهن  می شود . استباط شخصی . هیجانات وعادت ها 

تنها آگاهی واقعی این است که بدانید هیچ نمی دانید .

ذهن بیشتر به خلق ماجرا هایی که با دیدگاه و برداشت کلی خود همانگ باشد اهمیت می دهد . نه آنچه واقعیت دراد.

این که تلاش کنم تا دیگران را تغییر بدهم تا از زندگی لذت ببرم ، امر بیهوده ای است

تنها با اتکا به یک رفتار نادرست همه هویت و منش افراد را زیر سوال نبرید 

غیر ممکن است بتوان دریک رودخانه دوبار قدم گذاشت 

شکوه و عظمت واقعی به این معنی نیست که بهتر از دیگران باشیم . بلکه به این معنی است که بهتر از گذشته خود باشیم .

کسی که باری از دوش دیگری بر می ددارد ، نشان می دهد که بیهوده خلق نشده است 

برآورده شدن خواسته ها موجب آرامش خاطر نمی شود ،بلکه هر خواسته ای که برآورده می شود ، جای خود را به خواسته دیگر می دهد.

 

انسان وقتی چیزی را ندارد و به آن می رسد بیشتر احساس خوشحالی یا خوشبختی میکند تا زمانی  که داشته های او بیشتر یا بهتر می شود 

دو راه برای زندگی کردن درپیش دارید ،یکی اینکه هیچ چیز را معجزه ندانید . دوم اینکه هر پدیده ای را طوری نگاه کنید که گویی یک معجزه است .

شمعی در درون خود روشن کنید که وقتی در بد ترین شرایط قرار می گیرید . خاموش نشود .

کسی که دلیلی برای زنده بودن خود دارد ،تقریبا هرگونه شرایطی را می تواند تحمل کند 

اگر شغل خودتان را دوست ندارید و مایل هم نیستید آن را عوض کنید . تنها کار عاقلانه ای که می توانید انجام دهید این است که هر روز  کارتان را با عشق انجام دهید .

چشم در برابر چشم،باعث کوری تمام مردم دنیا خواهد شد .

بخشش از سوی کسانی نیکوست که قدرت انتقام دارند .

سخن گفتن یک نیاز است ،ولی گوش دادن هنر است 

 

 

 

  • l0vebook ..
  • جمعه ۲۳ ارديبهشت ۰۱

به بیمار خود گوش فرا دهید

 

 

کتابش در مورد آیدا الهی هست  که  حدود سن بیست سالگی با اتوبوس به شهری که دانشجو بوده  داشته برمی گشته که متاسفانه اتوبوس شون  تصادف می کنه و آیدا تنها کسی  هست که آسیب جدی تو این ماجرا  میبینه  و دچار  ضایعه نخاعی از مهره های 4 و 5 گردن می شه ، هدف آیدا از نوشتن این کتاب به گفته ی خودش اینه که همه ی درمان گران بتونن به حرفه ی خودشون  از نگاه یک بیمار نگاه کنند .من خودم شخصا از خوندن این کتاب ناراحت شدم ،اینکه به عنوان یک بیماری که ناتوان در صحبت  و حرکت بوده و به سختی کوچیک ترین خواسته هاشو می تونسته ابراز کنه   و در آی سی یو چی کشیده برام ناراحت کننده بود ،قصور کادر درمان در انجام وظایف شون ، تشخیص اشتباه ، نا آگاه بودن به شرایط بیمار ، نگاه ماشینی و نه انسانی به مریض ، همه ی اینا تاسف برانگیز بود . مثلا همون ابتدا که تصادف میکنه به جای اینکه درست  وضعیتش بررسی بشه بهش میگن  که داره تمارض می کنه و این باعث میشه خیلی اتفاقی وقتی دارن ترخیصش می کنن بفهمن  چه بلایی سر مهره های 4 و 5 این بنده خدا اومده ، تازه بعد اون بدون اینکه در مورد روند درمان بشینن باهاش صحبت کنن،  از تراکشن برای  جدا کردن مهره های جا به جا شده  استفاده می کنن ، وبازم جای  بسی تاسف هست که  علت اصلی آسیب نخاعی ، سنگینی بیش از حد  و غیر استاندار همون تراکشن بوده ، فکر کنم پونزده کیلو تو کتاب گفته بود . این تازه یه قسمتشه ، بعد اون که اوضاعش رو به وخامت میره ، لوله ی اینتوبه دهان که باید حدود هفت تا ده روز باشه ، نزدیک چهل و پنج روز تو نای آیدا نگه میدارن که همین باعث  آسیب غیر قابل جبرانی میشه و قدرت تکلم و صحبت کردنشم ازدست میده . آیدا با همه ی این سختی ها و مصیبت هایی که تحمل کرده  تا الان فقط با یه انگشت تونسته به کار مترجمی بپردازه و چندتا کتاب رو ترجمه کنه . و اینکه بعد این اتفاقی که تو زندگیش میفته تسلیم نمیشه  وبا اینکه مجبور میشه رشته ی مهندسی صنایع  تغذیه  رو ول کنه ولی در رشته ی مترجمی ادامه تحصیل میده.

فکر نمی کردم  که یک لبخند یا چند دقیقه در کنار بیمار وایسادن و باهاش  مکالمه ی کوتاه داشتن تا  چه حد میتونه در روند بهبودیش  مهم و تاثیر گذار باشه . 

  • l0vebook ..
  • چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۱

قسمت سوم .

*همه ی ما یک دماغ دراز داریم ...اگر در صورتمان نداشته باشیم،پس در شخصیت ،ذهن یا سرگرمی هایمان داریم .وقتی به دراز بودن بینی مان اقرار کنیم،به جای دفاع از آن،می خندیم و مردم هم با ما می خندند .

 

*دلت می خواهد کسی را ببخشی ؟ اول خودت را ببخش 

 

*عصبانیت مثل این است که تکه زغالی را در دست بگیری به این نیت که آن را به سوی کسی پرت کنی،اما اول خودت می سوزی.

*عواطف و احساسات مسری هستند،

*آنچه را که نمی توانی تغییر بدهی ، بپذیر.

یادت باشدهیچ ابدی نیست . همه چیز گذراست .

*با همان دقتی که هر روز لباست را انتخاب میکنی . افکارت را انتخاب کن. این قدرتی است که می توانی کسب کنی . اگر می خواهی اوضاع زندگی ات را تحت کنترل داشته باشی. در مورد ذهن خودت کار کن . این تنها چیزی است که باید سعی در کنترلش داشته باشی .

*روزت را با یکی دو کلام مثبت شروع کن 

*ذهن تو آنچه را که به خوردش بدهی باور می کند 

*ما همیشه نمی توانیم افکارمان را کنترل کنیم ولی می توانیم حرف هایمان را کنترل کنیم ،و تکرار در ضمیر ناخودآگاه تاثیر می گذارد و به این صورت می توانیم بر هر وضعیتی غلبه کنیم .

*صداقت باعث هماهنگی دنیای درونی و بیرونی آدم می شود .

نوزادان به تعطیلات نیاز ندارند،با این حال آن هارا کنار دریا می بینیم... این من را کفری می کند . سراغ نوزاد کوچولو می روم ومیگویم ،:((تو که در عمرت یک روز هم کار نکرده ای ،اینجا چه می کنی ؟)

*اگر به کسی هدیه ای بدهی واو از تو تشکر نکند . آیا مایل هستی باز هم به او هدیه بدهی ؟زندگی هم به ین منوال است . برای اینکه مواهب و نعمات بیشتری را به زندگی ات جذب کنی ،باید خدا را بابت نعماتی که داری شکر کنی .

*افرادی که هر روز پنج مورد قابل شکر گزاری را یادداشت می کنند ،به مراتب خوش بین تر و سالم تر از دیگران هستند.این کار باعث میشه در شرایط سخت هم دنبال نکات مثبت باشی .

*شکر گزاری دارویی برای قلب ویران شده است ، حتی اگر شده بابت آسمان  آبی  خدا را شکر کن .

*بشر آن قدر که از اتفاقات بد درس می گیرد ، از اتفاقات خوب و مثبت نمی آموزد .

*در موارد زیر هم خدا را باید شکر کرد 

برای چالش هایی که باعث می شود به توانایی و قدرت خودمان  شک کنیم ،و در نتیجه بفهمیم  که چقدر پوست کلفت هستیم 

برای مشکلاتی که گاهی مارا به سرحد جنون می رساند ،تا در این صورت به خاطر بیاوریم که همیشه راه حلی وجود دارد که هر ثانیه زیستن را هم ارزشمند می کند .

برای جسممان که گاهی بیمار می شود ، تا قدر هر لحظه و هر روز زنده بودنمان را بدانیم و یادمان باشد که فناپذیریم 

برای بسیاری از اشتباهاتی که مرتکب شده ایم و خواهیم شد تا شاید به فروتنی خودمان افتخار کنیم 

برای ضربه هایی که زندگی به ما می زند و تلوتلو خوران به زمین می افتیم ولی بعد از مدتی با کسب تجربه قد علم می کنیم 

*وقتی ما چیزی را می خواهیم که نداریم،آنچه را داریم . هدر می دهیم 

*یاد بگیر هروقت گریه ات گرفت بخندی :)

*طرز رفتار مردم با تو اعمال و کردار آن هاست و واکنشی که تو نشان می دهی ، کردار توست .

*وقتی صرفا روی یک فرد . باور یا وضعیتی زوم کنی ،فقط بخش کوچک از آن را می بینی ،ولی اگر دیدت را از حالت زوم خارج کنی،تمام مشکلاتت بر روی کره ی خاکی حکم نقطه ای را پیدا می کند.

*من در موارد مختلف به جواب ها و باور های احتمالی و درجات مختلفی از یقین رسیده ام ، اما در مورد هیچ چیز صد در صد مطمعن نیستم .

*وقتی کاملا قبول کنی که چیزی نمی دانی ،حالتی از آرامش و شفافیت در تو ایجاد می شود که به خود وافعی ات نزدیک تر است . وقتی بخواهی خودت را از طریف افکارت توصیف کنی . در اصل خودت را در منگنه گداشته ای .

*چه می شود اگر ما برای انجا هر کاری . ذهنی خام و مبتدی بدون برداشت و قضاوت داشتیم ، در این صورت زندگی چه شکلی می شد ؟ذهن خالی فضا را برای شم و شهود باز می کند .

گاهی ندانستن تو را به جا های معرکه می کشاند . مثلا کریستوفر کلمب خیال می کرد مسیری میان بر به سوی هند  را کشف می کند ، ولی دنیایی جدید را کشف کرد .

*بسیاری از افکار و ترس ها و نگرانی های ما مثل ایمیل های تبلیغاتی آتآشغالی است که نیاز به باز کردن آن نیست . لزومی ندارد خیلی به آن ها توجه کنی و جدی شان بگیری . هر فکری را که به ذهنت می آید باور نکن .

*وقتی ذهنی آرام داشته باشی و هر نوع عصبانیت و دلخوری را سرکوب کنی . جواب ها به سراغت می آیند .

*اگر می خوایه بر اضطراب غلبه کنی . در لحظه زندگی کن . با هر دم و بازدم زندگی کن 

*در جایی خلوت بنشین . بدنت را در حالی راحت قرار بده . قوز نکن . زمان سنج را دقیقا روی یک دقیقه بگذار . چشمانت را ببند . حواست را فقط فقط متوجه نفس کشیدنت بکن . وقتی که زمان سنج زنگ خورد از حالت تمرکز بیرون بیا .

*همان موقعی که وقت نداری و سرت شلوغ است . زمان استراحت وآرامش است .

*حوادث نا خوشایند رخ می دهند . گاهی کاری از دست ما ساخته نیست . ولی می توانیم در مورد اینکه چه مدت و چقدر زیاد بر حوادث تمرکز کنیم . کاری انجام دهیم 

*زمانی از کسی شنیدم که ترس یعنی شواهدی کاذب که ظاهری واقعی دارند . از این حرفش خوشم آمد چون بیشتر ترس های ما واقعی نیستن ، بلکه ساخته و پرداخته ی ذهن ما هستند . همین ترس های کاذب می تواند روزما را خراب کند .
*وقتی ترس از این داشته باشی که به حد کافی خوب نیستی . بهترین جنبه ی وجودی ات را در معرض دید قرار نمی دهی . وقتی بترسی که مبادا کار اشتباهی از تو سر بزند . هیچ کاری نمی کنی و هیچ حرفی نمی زنی .از ترس اینکه شغل بخصوصی را گیر نیاوری ،اصلا برای آن اقدام نمی کنی .

*اگر ذهن تو برموردی خوشایند متمرکز شود،تجربه ات بازتابی از همان است. اگر ذهنت را برموردی ترسناک متمرکز کنی. تجربه ات هم بازتابی از آن خواهد بود.

 

*اگر میخواهی روزی خوب داشته باشی باید با ترس هایت روبه رو شوی و علی رغم آن کار خودت را بکنی .

*وقتی از خواب بیدار می شوم دو راه دارم . می توانم خوشحال باشم یا می توانم ناراحت باشم . من که هالو نیستم . پس شادی را انتخاب می کنم.

*بازی راه فرار نیست . بلکه راهی است برای رها کردن فشار عصبی . عصبانیت . اضطراب و نگرانی .(اختراعات مهمی مثل تلسکوپ و میکروفون در ابتدا اسبب بازی تلقی می شدند )
*سه عامل در بالا رفتن روحیه ات مهم است . اول اینکه وسایلی دم دستت باشد که روحیه ات را بالاببرد . دوم اینکه کسی برای کمک به این کار دم دستت داشته باشی . سوم اینکه خیلی جدی نباشی .

*مهم نیست که دیگران چه می گویند . هرکس هرچه که گفت ، آن را لبخند بپذیر و کار خودت را بکن

*کسی که به جای ابراز خشم وغضب ه لبخند می زند . همیشه قوی تر است .

*شاید به جایی که قصد داشتم بروم نرفتم . ولی گمان می کنم سرانجام به جایی رسیدم که قصد داشتم باشم 

*پنج حسرت افراد رو به موت 

1.ای کاش طبق میل خودم زندگی میکردم نه طبق میل دیگران 

2.ای کاش آن قدر سخت کار نمی کردم .

3.ای کاش دل و جرعت ابراز احساساتم را داشتم 

4.کاش ارتباطم را با دوستانم قطع نکرده بودم 

5.ای کاش به خودم اجازه داده بودم شاد تر باشم .

*وقتی دری بسته می شود دری دیگر باز می شود . ولی گاهی آن چنان با حسرت به در بسته نگاه می کنیم که دری که به رویمان باز شده ست نمی بینیم .(هلن کلر)

 

 

 

*

*

  • l0vebook ..
  • چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۱

قسمت دوم . تو نمی توانی روزم را خراب کنی

*تو در هر هزارم ثانیه در حال انتخاب هستی 

هر فردی در روز بین 40 تا 60 هزار انتخاب می کند ،بستنی وانیلی می خوای یا شکلاتی ؟خردل یا مایونز برای ساندویچت؟کراوات بزنی یا نه ؟ بنزین معمولی یا سوپر؟از بزرگراه بری یا از خیابان ؟

*همه چیز را می توان از انسان گرفت مگر یک چیز ، آزادی در انتخاب نگرش و برداشت های او در برابر شرایط پیش آمده .

*گذشته ات سرنوشت تو نیس ، اینکه چه کسی بودی ،چه بلایی سرت آمد و تمام کلنجار های تو در زندگی تعیین نمی کند که چه کسی خواهی شد . همین است ،مگر اینکه خودت اجازه بدهی .

*فرد بدبین در هر موقعیتی مشکلات را می بیند ،فرد خوش بین هرمشکلی را موقعیت و فرصت می بیند (چرچیل)

 * با  رهایی است که اوضاع سروسامان می گیرد.کسانی که در دنیا برنده هستندکه زیادی حساسیت به خرج ندهند،به هر حال وقتی بیش از حد مته به خشخاش بگذاری ،از دنیا بهره ای نمی بری.

*مسعولیت زندگی ات را بپذیر . بعد چه اتفاقی می افتد؟

یک اتفاق بد،نمی توانی کسی را ملامت کنی.

*دلخوری و رنجش از کسی باعث می شود با حلقه ای احساسی که حتی از فولاد هم قوی تر است ،به آن شخص متصل شوی. بخشش تنها راهی است که می توانی این حلقه را ازبین ببری و خودت را خلاص کنی .

*وقتی از دشمن خودت متنفر باشی در اصل قدرت تسلط برخودت را به او عطا کرده ای. تسلط برخواب ،تسلط برخورد وخوراک،فشارخون،سلامتی وشادی .

*اگر من بعد از اینکه از تو سیلی خوردم به تو سیلی بزنم،باز هم درد ناشی از آن سیلی که به من زدی و دلخوری ناشی از آن از بین نمی رود .

*بخشش یعنی مهر تایید زدن به رها کردن زخم ها و جراحت های ایام گذشته که بر دوش فرد سنگینی میکند .

*این تیکه رو خودم خیلی دوست داشت شما ام انجام بدید *تمرینی عالی برای بخشش:جلوی آیینه بایست ،طوری باخودت حرف بزن انگار با غریبه ای حرف می زنی ،خیال نکن خل شده ای . خجالت نکش و عرق نریز،

با صدای بلند به خودت بگو:من تو را می بخشم  یا مثلا من خودم را بابت لطمه خوردن ..( اسم آن شخص را بگو) می بخشم.

 

*وقتی بچه بودم هرشب برای داشتن یک دوچرخه دعا می کردم . بعدش فهمیدم که گوش خدا بدهکار نیس . پس دوچرخه ای دزدیدم و از خدا خواستم که من را ببخشد.

*حالا که خانه ام سوخته است بهتر می توانم ماه را ببینم .

*دکتر:هم خبر خوش دارم و هم خبر بد.

مریض:خبر خوش چیست؟

دکتر :تا بیست و چهر ساعت دگر زنده هستی

مریض،:به این می گویی خبر خوش ؟پس خب خبر بد چیست؟

دکتر :خبر بد این است که من یادم رفت دیروز به تو زنگ بزنم .

*تمام وضعیت های زندگی خنثی هستند ،در آن ها استرسی وجود ندارد ،تو هستی که برچسب استرس به آن میزنی .

*سعی کن مثل سگ از عهده ی موقعیتی تنش زا بربیایی. اگر نمی توانی آن را بخوری یا با آن بازی کنی ،به آن بشاش و راهت را بکش و برو .

*سه روش خنثی بودن که می توانی آن را به کار بگیری

1.از برحق بودن دست بردار دلت می خواهد حق باتو باشد یا اینکه شاد باشی 

2.عینک خوش بینی به چشم بزن 

3. یک درخواست کن ،وقتی می بینی درگیر کسی شدی که از کوره دررفته و سرت داد میزند به او بگو :((هرچه می خواهد دل تنگت بگو))اگر لازم بود این جمله را تکرار کن .

*فقط در لحظه هایی می توانیم بگوییم که زنده ایم که قلبمان از گنج هایی که داریم باخبر است .

*ناراحت کننده ترین ،غمگین ترین یا آزار دهنده ترین اتفاقی که در روز برایت افتاد، یادداشت کن،حالا آنرا از چشم اندازی دیگر مورد بررسی قرار بده ،یک کودک وضعیت چالش برانگیز تو را چکونه می بیند،کمدین مورد علاقه ات چه طور،یا مادربزرگت،معلم کلاس اول دبستانت،هنرپیشه ی مورد علاقه ات و ...

*صبر نکن طوفان زندگی ات برطرف شود. در طوفان هم به پایکوبی مشغول باش.

*این وضعیتی که اجازه داده ام روزم را خراب کند،پنج دقیقه ،پنج ماه یا پنج سال بعد چگونه خواهد بود؟

*وقتی کرکره ها بسته باشند آفتاب به داخل نمی تابد ،قبل از تغییر و تحول باید به آن تمایل  داشته باشی 

*در لحظه ی تعهد،کل کاعنات بسیج می شوند تا به تو کمک کنند .

*وقتی آرام و انعطاف پذیر باشی، شاد هستی ،وقتی سخت گیر و کنترل کننده باشی،ناراحت هستی. پس

راهش این است از اینکه مردم را مجبور کنی طبق اصول تو رفتار کنند و اوضاع همیشه بر وفق مرادت باشد ، دست  برداری

*مساعل کوچک دمار از روزگار آدم در می آورد نه مساعل بزرگ .

*ضرب المثلی هست که  می  گوید اگر بتوانی قبل از اینکه دیگران به تو بخندندخودت به خودت بخندی ، دست بالا را گرفته ای . * به جای پیدا کردن راه حلی تمام عیار ، فهرستی ده یا بیست گانه از امکانات تهیه کن.

*سال های زیادی تلاش کردم کامل باشم. حتی زیر کاسه ی توالت را هم تمییز می کردم چون مادرم عقیده داشت شاید کسی به آن زیر نگاهی بیندازد. بعد متوجه شدم که کسی به آن قد کوتاهی به خانه ام نمی آید .

  • l0vebook ..
  • دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۱

تو نمی توانی روزم را خراب کنی

 

 

خوندنش خالی از لطف نبود ، درکل کتابایی که باعث میشه برای یه ساعتم شده حس بهتری به محیط  اطرافم و شرایط زندگیم پیدا کنم رو دوست دارم ، طبق تجربه ای که داشتم ، از اونجا که خیلی زود ممکن چیزایی که خوندم رو فراموش کنم ، اون جمله ها و مثال هایی که  در طول خوندن کتاب بهم حس آرامش  میداد اینجا  تو چند پست می نویسم  که زیاد طولانیم نشه  :))حالا اینکه چی شد این کتابو خوندم ، اخیرا شخصی که ازش توقع نداشتم ، حرفای تندی بهم زد و خب اون لحظه خیلی ناراحت شدم ، بعد گذشته یک هفته کم کم دارم به این نتیجه میرسم احمقانه ترین کار اینه که ما خودمون رو برای حرفای بد یه نفر دیگه ناراحت کنیم و یا بخوایم شرمنده یا خجالت زده بشیم  ، چه یه نفر به شما بگه چه آدم خوبی هستی و چه یه نفر بیاد بهت بگه چه آدم مزخرفی هستی ، این تویی که به کلمات قدرت و نیرو میدی ،حس خوب و بدی که می گیریم بیشتر از اون عامل بیرونی به درون خودمون وابسته هست ، کلمات به خودی خود قرارنیس بهتون آسیب بزنن ، این شمایید که بهشون اجازه ی این کارو میدید ، در نتیجه هیچ روز خوبی ساخته نمی شه مگر اینکه به این باور برسید با تمام اتفاقات بدونا ملایمات زندگی هنوزم زیبایی هایی وجود داره که میتونیم بهش توجه کنیم و ازشون لذت ببریم ( روز خوب رو قراره  خودتون با لبخندتون ، با محبت تون به بقیه و در نهایت بخشش  بسازید ) کاملا مشخصه خوندن کتابش رو من تاثیر گذاشته خخخ، 

فرهنگ هلاکویی میگه شما میتونید امیدوار باشید ولی توقع نباید داشته باشید ، مثلا میتونید امیدوار باشید دوستتون شرایطتون رو درک کنه ، امیدوار باشید امروز صبح  که ماشین تون رو پارک کنید و ظهر برگشتید سرجاش باشه ولی توقع نه ، یا یه حرف قشنگ دیگه ای که میزنه اینه فکر کنید یه دیوانه  چاقویی  رو تو شکمتون فرو میکنه ، اینکه نخواید فراموش کنید و هی بخواید  یاد آوری کنید که اون شخص باهاتون چیکار کرده مثل این میمونه بدتر اون  دسته ی چاقور رو  دارید فشار میدید داخل  تا آخر از خون ریزی بمیرید 

بخش هایی از کتاب 

 

*من در زندگی خیلی چیزها را ازدست دادم، ازجمله همسرم را که در34 سالگی در گذشت . این فقدان ها نه تنها به من یاد داد که زندگی ادامه  دارد ، بلکه شکست هایی بود که مهم ترین آموزگاران من شدند . من با بازنگری متوجه شدم ویاد گرفتم همان مواردی که از نظر من ویران کننده واز بین برنده ی روحیه است ، باعث رشد ومعنویت می شود .

 

*به تو قول می دهم که هرگز هیچ ارزشمندی از بین نمی رود ، با اینکه حاصل سی سال زحمت این زوج دریک لحظه به باد فنا رفت ، روث متوجه نعماتی دیگر شد از جمله اینکه او می تواند نفس بکشد ، می تواند ببیند ، هنوز درخت ها و باد و زمین و آسمان و پرندگان وجود دارند و اینکه او دست و پا  دارد  ، بعد هم به شوخی گفت :((حتی شکلات هم دارم ))

 

*مدت زیادی طول کشید تا پی بردم که وقتی کسی در جایی گیر می کند ،به این دلیل است که بیشتر به قصه ی گیر کردن خودش چسبیده است تا اینکه دلش بخواهد خودش را از تنگنا نجات بدهد .یادت باشد که زندگی تو براساس قصه ای که برای خودت می گویی تجلی میکند ، خوب ، تو امروز به چه قصه ای چسبیده ای و آن را برای خودت تعریف می کنی ؟*یه مثال خوبیم که در این رابطه زده اینه که تصور کنید یه نفر تو ترافیک جلوی ماشین تون بپیچه ، اولین واکنشی که ممکن نشون بدید اینه که با خودتون بگید چه آدم عوضیه و در نهایت بخواید باهاش شاخ به شاخ بشید تا مثلا بهش نشون بدید که نمی تونه باهاتون در بیفته ، ولی یه راه دیگه ای که وجود داره اینه داستان رو برای خودتون عوض کنید مثلا از خودتون بپرسید آیا دلیل دیگری وجود دارد که  مجبور شده   جلوی من بپیچه (البته به جز کرمو بودنش خخخ) شاید روز بدی داشته و همسرش باهاش دعوا کرده ، شاید یه پشه تو چشمش رفته ، شاید تو آیینه نگاه کرده وکسی رو ندیده ، شاید شلوغی بزرگ راه عصبیش کرده و باعث شده که اشتباه کنه و...در نهایت شایدواقعا یه آدم عوضی و نفهمه  :)))))

 

*در زندگی در هرجایگاهی قرار داشته باشی و با هر شرایطی مواجه شوی ، همیشه می توانی کاری بکنی . تو همیشه حق انتخاب داری و حق انتخاب یعنی قدرت .

 

*هر فکر و رفتاری ذاتا معنایی ندارد، تو هستی که به آن معنا  می دهی و اگر بنا باشد فقط یک کلمه در پشت هر فکری باشد ،این کلمه ((انتخاب)) است .

 

 

 

  • l0vebook ..
  • يكشنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۱

سریال هایی که دیدم .

 

سریال خوبی بود ، طنز قوی داشت ، درکل جریان یه آدم فضایی که مجبور  میشه یه مدت تو کره ی زمین با آدما زندگی کنه و برای اینکه شناسایی نشه یه دکتر رو میکشه و هویت  و شکل اونو به خودش میگیره  . دو فصل ازش اومده ، فصل سوم در حال ساخته 

 

​​​​​​

 

اینم خیلی بامزه بود ، یه مینی سریاله ، در حد 10 قسمت . من آبان دیدمش ، ادامه داره ولی هنوز یه فصلش اومده . چاکی رو بیشتر از آنابل دوست دارم ، اینکه  یه  عروسک با یه چاقوی بزرگ تر از خودش دنبال ملت می افته،  بیشتر از اون که ترسناک باشه خنده داره . 

 

 

 

موضوع جدیدی داشت ، فکر کنم تابستون پارسال دیدمش ، در مورد یه آدمی به اسم رایان هست که میزنه به سرش خودکشی کنه ولی صبح روز بعد که از خواب پا میشه نه تنها زندس بلکه سگ دختری که عاشقشه و در همسایگیش زندگی میکنه رو به شکل ادم می بینه   . دیگه هر قسمت با سگ یه سری داستان داره :)

 

 

 

با فیلمش قابل قیاس نیست ، یه فصل ازش ساختن و دیگه ادامه ندادن ، برای وقت پر کردن خوبه  با اینکه فیلم نامه ی خیلی قوی نداره ولی دوست داری پیگیری کنی 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چیزی که در مورد پو آرو جالبه اینه پرونده هایی که حل میکنه  بیشتر از روی دقت و وسواس و استدلال های شخصیشه ، تو یکی از قسمتاش رو صورت مظنون جای چسب میبینه و حدس میزنه بازیگره و اون جای چسبم ، حتما جای سیبیلی بوده که کنده ولی تو سریال مرداک همه چیز بر پایه ی تحقیقات و شیوه های جدید علمیه  .

  • l0vebook ..
  • شنبه ۱۰ ارديبهشت ۰۱

آدم خواران

 

کتابای مغازه ی خودکشی و آدمخواران هردو به قلم ژان تولی نوشته شده ، من طنز سیاهی  رو که به کار میبره دوست دارم ، کتاب آدمخوران ولی انگار بر اساس واقعیت نوشته شده ، جریانشم در مورد آلن دومونی ،نجیب زاده ای هست که با وجود معلولیتش میخواد بره جنگ و از کشورش دفاع کنه(کلا آدم شرافتمندی بوده ) ولی قبل رفتنش به یکی از روستا های نزدیک شهرشون میره تا تو جشن بهاری شون  شرکت کنه ، پسر عمه ی آلن اون وسط یه حرفی میزنه و به سیاست کشورشون اعتراض میکنه در نهایت وقتی آلن میاد تا بحث رو خاتمه بده ، مردم روستا میزنه به سرشون و بهش اتهام دشمن بودن و پروسی بودن میزنن و این بنده خدا هرچقدر میگه من دوستتون هستم  کسی نمیخواد اهمیت بده  و جالبه خیاطی که براش لباسشو دوخته ، دوست دوران کودکیش ،آدمایی که یه زمان بهشون کمک مالی کرده ، همگی دست به دست هم میدن تا به فجیع ترین شکل ممکن آلن رو به قتل برسونن و بعد آتیش بزنن ودر نهایت بخورن  ، این کتاب در مورد قتل یه فرد بی گناه به دست کل مردم یه روستاس که روز بعد از حادثه از کاری که کردن پشیمونن ولی کسی یادش نیست که چرا اصلا این جور چیزی رو شروع کرده ، تو یه تیکه از کتاب  وقتی دارن محاکمه میشن این حرفا رو میزنن که :تحت ثایر بقیه قرار گرفتیم ، عقلمون رو از دست داده بودیم ، ما دیوانه شده بودیم 

نظرات رو در مورد این کتاب میخوندم یه سری می گفتن چون این کتاب موضوع دردناکی داره پس نخونیمش ولی به نظر من حتما بخونیدش چون متوجه میشید این موضوع فقط مربوط  به صد و  پنجاه سال پیش نیس ، این کتابو که خوندم یاد قتل فرخنده ملکزاده افتادم

 

 

فرخنده که اون زمان 27 سالش بوده (سال 1393)با یه دعانویس بحثش میشه و اون دعانویس به دروغ فریاد میزنه که تو قرآن رو آتیش زدی ،بعد این حرفا ، حدود صد مرد فرخنده رو مورد ضرب و شتم قرار میدن و درنهایت تو اطراف رود خانه کابل جسدش رو به آتیش میکشن ، باورش سخته یه بچه ی ده ساله هم تو این جریان داشته از شکنجه دادن فرخنده لذت میبرده و پلیس هایی که اونجا بودن هیچ تلاشی برای نجات دادنش نکردن  ، یه عده وقتی داشتن آتیشش میزدن تکبیر میگفتن ، یه عده به جاسوسی و همکاری با آمریکا متهمش میکردن. 

قبلا تو همین وبلاگ یه چند قسمت تحت عنوان وحشی گری در انسان امروزی نوشتم  ،در کل فشار گروهی  خیلی خطرناکه  اینکه جمعیتی تصمیم بگیرن که شما گناهکارید و بعد باور هم دیگه رو تقویت کنند واقعا میتونه وحشتناک باشه   .

  • l0vebook ..
  • جمعه ۹ ارديبهشت ۰۱

درنگ نکن انجامش بده

 به عنوان یه کتاب انگیزشی حس خوبی به ادم میده ولی خب نمی تونید یه کتاب آموزشی در نظرش  بگیرید که قراره گام به گام یه اصول خاصی رو در مورد موفقیت بهتون  اموزش بده ، زندگی نامه ی ریچارد برانسون هست و ماجراجویی هاش و چیزی که جالبه  جسارتی هست که داشته،مثلا یکی از کارای عجیبی که از نظر من انجام داده سفرش با بالون بوده که دوست داشته اولین نفری باشه که از اقیانوس اطلس عبور میکنه .یه بارم بالونش به علت کمبود سوخت سقوط میکنه ولی از بالون سواری دست نمی کشه :) یا یه نفر براش عکس ماشین پرنده ای ک ساخته میفرسته(  فکر کن یه سه چرخه که دوتا بال داره *) ریچاردم علاقه مند میشه با هاش پرواز کنه ولی از شانس خوبش تو ارتفاع پایین سقوط میکنه ونمی میره.در کل خیلی راحت با جونش بازی میکرده خخ

 

بخش هایی از کتاب

. اصلا به این مساله باور ندارم که واژه ی کوچک(نمی توانم ) باید مانعتان شود ،اگر از تجربه ی کافی برای رسیدن به هدفتان برخوردار نیستید ، به دنبال راه دیگری باشید ،لازم نیست حتما به دانشکده ی هنر بروید تا بتوانید  طراح لباس بشوید. به یک کمپانی طراحی لباس بروید وآن جا را  نظافت کنید ، سپس سعی کنید راهتان را به سمت بالا پیدا کنید .

.هرگز برای پول درآوردن به عرصه ی کسب و کار وارد نشدم ،اما این را متوجه شده ام که اگر از کاری که می کنم لذت ببرم ، پول خودش به سراغم می آید 

. بعضی وقت ها برنده می شوید و بعضی وقت ها بازنده ،وقتی برنده هستید ، شاد و خوشحال باشید .وقتی هم که می بازید ، پشیمان نباشید و افسوس نخورید 

 

اگر همواره بخواهید زندگی امن و مطمعنی داشته باشید ، هرگز طمع پیروزی و برنده شدن را نخواهید چشید .

 

چالش عبارت است از دلیل و انگیزه ی اصلی تمام فعالیت های انسانی ، اگر اقیانوسی وجود داشته باشد ، ما از آن عبور میکنیم . اگر اشتباهی وجود داشته باشد ، درستش می کنیم . اگر رکوردی وجود داشته باشد ، آن را می شکنیم . و اگر کوهی وجود داشته باشد ، از آن عبور می کنیم .

 

من به خودم باور دارم . من به دستانی که کار میکنند ، به مغز هایی که فکر می کنند و به قلب هایی که عشق می ورزند ، باورد دارم 

 

اصلا پول به چه درد می خورد ؟ پول وسیله ای برای به انجام رساندن امور مختلف است و باید در این راه از آن استفاده شود .

 ان شخصی که کمپانی آیکیا را تاسیس کرده بود ، روزش را به بخش های ده دقیقه ای تقسیم می کرد . او می گفت :این ده دقیقه ها وقتی رفتند ، دیگر برای همیشه رفته اند . شما هم زندگی خود  را به واحد های ده دقیقه ای تقسیم کنید و حتی یک دقیقه را هم هدر ندهید )

 

.آن مردی که رویای بیگ مک را در سر می پروراند ،در اوایل زندگیش لیوان های کاغذی می فروخت .

 

.راه های بسیار زیادی برای کمک کردن به بقیه وجود دارد ، یکی از ساده ترین راه هایش این است که صدمه و آسیبی به کسی نرسانید و این راهی است که هیچ هزینه ای در بر ندارد .

 

 

 

 

  • l0vebook ..
  • جمعه ۹ ارديبهشت ۰۱

والدین سمی

 

 

 

کتاب خوبی بود.چنتا نکته جالبی که به نظرم اومد این بود که فرزندان در سن کودکی یه حالت خداگونه ای به پدر ومادر شون میدن و ازاین جهت حتی اگه قربانی رفتار نادرست والدین خودشون بشن نمی‌خوان قبول کنن که اونا اشتباه کردن پس دوتا نتیجه گیری میکنن:یک :من بد هستم و دوست داشتنی نیستم. حتما یه کار اشتباهی انجام دادم که لایق این جور تنبیهی هستم. دو: پدر ومادرم قدرتمند هستن  ومن ضعیفم. شاید خیلیا خودشون رو دوست ندارن ونمیدونن این حس بد دوست داشتنی نبودن از کجا استارت خورده.تو قسمت های مختلفی بیان میشه شما هرگز مسئول خوشحال کردن والدین تون نبودید. شما مسئول افسردگی مادرتون نبودید.شما مسئول معتاد شدن  پدرتون  نبودید. شما مسئول نگهداری برادرکوچیک تر خودتون  نبودید واگه این جور تجربه هایی داشتید واگه این جور احساساتی رو به شما القا کردن واگه الان گاهی هنوزم احساس گناه یا عذاب وجدان یا مسولیت بیش از اندازه نسبت به خانواده تون دارید  متاسفانه تو سیستم درستی بزرگ نشدید . خلاصه کتاب معرفی انواع و دسته والدینی هست که با شیوه تربیتی خودشون به شما آسیب زدن. قسمت دوم یه سری توصیه و تمرین برای بهبود شرایط کنونی هست. وقت کنم تمریناشو حتما میزارم

  • l0vebook ..
  • سه شنبه ۲۳ دی ۹۹
_کلاهدوز میترسم دیگه نبینمت
+آلیس عزیزم
در باغ خاطره

در جایگاه رویا

اونجا جاییه که من وتو همو میبینیم
_ولی رویا واقعیت نیست
+و کی به تو میگه واقعیت چیه؟